بریدن آلت تناسلی توسط بیمار!!
نوشته : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
ویراستار : سیمین گله بان از ارومیه
نزدیکیهای شب بیماری را با غل و زنجیر چند سرباز و مامور مسلح به اورژانس آوردند.داخل اورژانس گوش تا گوش مریض بود.یک مامور با لباس شخصی و معرفی از پزشک زندان نزدیک شد و گفت: سلام آقای دکتر یک مریض از زندان آورده ام.پرسیدم به چه خاطر؟ مامور خندید و گفت: لطفا بیایید و او را از نزدیک ببینید که به چه علت آورده ام و بعد به خنده اش ادامه داد.بالای سر بیمار که رفتم مرد ی دیدم حدودا 50 ساله (که بعدا معلوم شد که 35 ساله است) لاغر و استخوانی، سیاه چرده، معتاد، سبیل هیتلری، با یک تن آهن آلات بسته شده به دست و پا که خیلی آرام روی تخت دراز کشیده بود.شلوار خونی بیمار که قطرات خون تازه نیز روی آن چکیده بود، حاکی از خونریزی داخلی در ناحیه لگن داشت.البته باید یادآور شوم که هیچگاه از معاینه یا درمان بیمار معتاد لذت نبرده و نمی برم..همیشه احساس بدی نسبت به این افراد داشته و آرزو می کنم حداقل بیمارمن نشوند، چونکه افرادی زبون، ترسو، بسیاردروغگوو بی اراده بوده و اکثرا درمان اینها مخصوصا درمان اعتیاد آنها منجر به شکست می شود. اما این بیمار معتاد زندانی شرایط خاصی داشت.وقتی نامه زندان و پرونده بیماررا از نزدیک مطالعه کردم، اول خنده ام گرفت و بعد متعجب شدم، چون که درمعرفی نامه چنین نوشته شده بود «علت ارجاع خون ریزی شدید ناشی از بریدن آلت تناسلی توسط خود زندانی». زندانی قبل از پرسیدن سوالات شروع به حرف زدن کرد و گفت : که آقای دکترمن خودم را خواجه واخته کردم و این جمله را بسیار راحت گفت و اصلا از درد شکایتی نداشت و مثل آن بود که این عضو بدنش چیزی اضافی بوده و باید آن را می برید!! در معاینه دیدم که تا قطع کامل آلت خود پیش رفته و خونریزی نیز شدید بود ولی زندانی خم به ابرو نمی آورد.در زندان نتوانسته بودند جلوی خونریزیش را بگیرند و یک پانسمان ناشیانه سطحی انجام داده و اعزامش کرده بودند.به بیمار و مامور گفتم : که باید در بخش اورولوژی بستری و از آنجا مستقیم به اتاق عمل برود.یکدفعه زندانی فریاد کشید من اجازه چنین کاری را قبل از آمدن مادرم نمی دهم .گفتم بیچاره به هیچ کس پناه نیاورده جز به مادرش که مطمئنا او را نیزحتما بسیاردوست دارد.به بیمار گفتم : به هرحال باید زود آماده شوی وگرنه از خونریزی می میری، ضمنا شما کم سن و سال نبوده و فرد بالغی می باشید مگرنیامدی که درمان بشوی؟! بیمار زندانی گفت: اول باید مادرم را ببینم.افسر پلیس من را به کناری کشید و گفت: آقای معتاد قاتل تشریف دارند و بسیارخطرناکند وجالب اینکه ازطریق مادرش به روشهای بسیارماهرانه در زندان ماده مخدر دریافت می کند. چون این موضوع را مسئولین زندان متوجه شده اند، اجازه نمی دهند مادرش با او تماس مستقیم داشته باشد.این آقا چندین بارخودزنی ناموفق داشته تا ازاین طریق اورا جهت مداوا به خارج زندان ببرند بلکه بتواند مادرش را ملاقات کند که هر بار شکست خورده ولی این بار با درایت و هم فکری دوستان دیگرش !! با بدست آوردن جسم تیزی، کاری کرده که امکان نگه داشتنش درزندان وجود نداشت و مجبور به اعزامش به بیمارستان شدند.مامور با خنده ادامه داد: آقا لطف نموده و خود رامقطوع النسل نموده !! که انشاءالله همه این افراد شرور از روی زمین پاک شوند. به رزیدنت اورولوژی سال اول زنگ زدم و موضوع را گفتم اول متوجه نشد ولی وقتی پایین آمد و بیمار را معاینه کرد گفت : پسر عجب کیسی (موردی ) را به ما سپرده ای ! و بعد مدل به مدل و سال به سال رزیدنتها را به پایین دعوت کرد تا آنها نیز او را معاینه کنند!! .بالاخره مرکز ما یک مرکز آموزش و درمانی دانشگاهی است.رزیدنت گفت: عجیبه، نه فریادی ، نه هواری، بیمار راحت نشسته تا مادرش بیاد!! .بیمار را به هرطریقی که بود به اتاق عمل فرستادیم.ولی از شوک اینکه چرا و چگونه آنهم فقط به خاطر به دست آوردن مواد مخدر این کار را کرده درنیامدیم .از طرفی به نظرم رسید که کاش کمیته های انقلاب اسلامی با دیگرنیروهای انتظامی ادغام نمی شد ند چونکه در آن زمانها کسی حتی جرات نمی کرد نام مواد مخدر را ببرد چه برسد به اینکه آنرا مصرف نماید وعلنا در انظار عمومی ظاهر شود . حال بگذریم بالاخره زندانی اخته شده مادرش را دید !! .
WEST AZERBIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI